همایش نقش قوه مجریه در تحقق دولت اسلامی

همايش نقش قوه مجريه در تحقق دولت اسلامي

دکتر اصلانی:

رب اعوذ بک من همزات الشیاطین بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین. این ایام را خدمت همه عزیزان تبریک عرض می کنم خدا را شاکریم که به ما توفیق داده که خدمت دوستان باشیم که برخی از مسائل را که مربوط به نقش قوه مجریه در تحقق دولت اسلامی هست خدمت عزیزان مطرح کنیم. خداوند بر درجات امام راحل ما بیفزاید که تلاش کرد و با انفاس قدسیه خودش ملت ما را از یک ملت تماشاچی به یک ملت حاضر در صحنه مبدل کرد و اسلام را از گوشه حجره ها و از حاشیه حکومت و سیاست به متن سیاست و حکومت وارد کرد و با تلفیق دو عنصر مردم و اسلام انقلاب اسلامی را در ایران پیروز کرد اراده خدا تعلق گرفت و این دو عنصر اسلام و مردم که در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در حاشیه متن سیاست و حکومت بود در حاشیه قرار داشت به متن آمد و انقلاب به دست توده های مردم با رهبری حضرت امام پیروز شد قبل از پیروزی انقلاب نه مردم در جامعه و حکومت ما نقش داشتند نه اسلام نقش داشت این دو عنصر از عرصه به بیرون رانده شده بودند بیش از چهل هزار مستشار آمریکایی فقط در ایران سرنوشت سیاسی کشور را رقم می زدند و مردم هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خودشان نداشتند تمام تصمیمات در سفارتخانه های خارجی بویژه آمریکا گرفته می شد و به لطف خدا و انفاس قدسی حضرت امام اراده الهی تعلق گرفت و انقلاب پیروز شد و برایند انقلاب اسلامی محصول انقلاب اسلامی نظام نوپا و جدیدی بود که در کشور ما محقق شد نظام جمهوری اسلامی. نظام جمهوری اسلامی نظامی بود که این دو عنصر مردم و اسلام را با هم تلفیق کرد و در نوع نظام جمهوری اسلامی این دو عنصر نقش آفرین شد جمهوری اسلامی و تعبیر دیگر آن مردم سالاری دینی یعنی نه جمهوری صرف بود که فقط مردم نقش آفرین باشند آن هم از نوع دموکراسی غربی و نه دموکراسی غربی بود که فقط نقش دین برجسته شود آن هم به دست حافظان یا حاملان دین یا مدعیان دین بلکه خداسالاری بود که کاملاً‌ به دموکراسی غربی متفاوت بود و از طریق توده های مردم در جامعه محقق می شد یعنی خداسالاری مردمی بود یا روحیه دیگر سکه مردم سالاری دینی بود این دو با مردم سالاری غربی یا دموکراسی و همینطور دموکراسی غربی کاملاً متفاوت است هنر حضرت امام این بود که توانست این نظام را با تصرف در نهادهای مدرن و اندیشه های مدرن بوجود بیاورد ما در اسلام جمهوری لفظ جمهوری و لفظ رئیس جمهور نداشتیم امام بود که با تصرف در مدرنیته غربی لفظ جمهوری را وارد فرهنگ سیاسی ما کرد سال 57 تا زمانی که حضرت امام به فرانسه نرفته بودند شعارهایی که مردم می دادند همه شعار حکومت اسلامی بود استقلال آزادی حکومت اسلامی اما بعد استقلال آزادی جمهوری اسلامی مطرح شد امام هم در پاریس در مصاحبه هایی که از او می شد این را توضیح می فرمودند که منظور از جمهوری مثل همان جمهوری ها هست شکل آن همان شکلی است که مردم نقش آفرین و تعیین کننده هستند اما بعداً‌ در زمانی که انقلاب پیروز شود آنوقت مشخص خواهیم کرد که به چه نحوی و چگونه محقق می شود اما شکل آن همان شکلی است که مثل همه نظامهای دیگر مردم تعیین کنند هستند مردم در تعیین سرنوشت خودشان دخالت می کنند مردم در عرصه سیاست نقش آفرین می شوند و همین امر هم در کشور ما با پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت لذا اولین کاری که بعد از پیروزی انقلاب انجام شد تعیین نوع نظام بود که در فروردین 58 صورت گرفت یک ماه و خرده ای بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود که نوع نظام را به رأی توده های مردم گذاشتند اراده مردم در همه پرسی متجلی شد مراجعه به آراء عمومی شد رفراندوم تعیین نوع نظام صورت گرفت برخلاف بسیاری از انقلاب هایی که در دنیا صورت گرفته بود در انقلاب اسلامی می شد که حضرت امام اصلاً‌ به رأی نگذارند مثل بقیه انقلابها رهبران وقتی اعلام می کنند نوع نظام سوسیالیستی است نوع نظام مثلاً‌ جمهوری فلان جمهوری فلان یا هر مطلبی را که رهبران اعلام می کنند توده های مردم به آن ایراد نمی گیرند در جمهوری اسلامی هم در کشور ما هم اگر حضرت امام هر مطلبی را می فرمودند نوع نظام را مردم حرفی نمی زدند رهبری بلامنازعه حضرت امام وجود داشت شاید نیازی هم به این نبود که به رأی توده های مردم گذاشته شود اما با این وجود حضرت امام این کار را انجام دادند یعنی نوعی مردم را دخیل کردند در تعیین نوع نظام سیاسی و مردم را به عرصه کشاندند که خودشان برای خودشان تصمیم گیری بکنند خودشان در صحنه بیایند خودشان نقش آفرین شوند که نوعی تمرین مشارکت سیاسی صورت بگیرد و بتوانند در آینده هم از همین نظامشان به خوبی دفاع بکنند بعد از آن بحث نوشتن قانون اساسی صورت گرفت قانون اساسی هم به لطف خدا با هدایت حضرت امام و تلاشهایی که فقهاء ارزشمندی همچون شهید بهشتی و دیگران انجام دادند تدوین شد و آن دو عنصری که عرض کردم در عرصه سیاست و حکومت نبود در متن نبود و در حاشیه بود دقیقاً‌ در جای جای ساختار نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی گنجاندند یعنی شما قانون اساسی جمهوری اسلامی را اگر فشار بدهید عصاره آن اسلام و مردم می شود و به هیچ وجه نمی توانید این دو عنصر را از قانون اساسی حذف کنید یعنی حذف آن امکان پذیر نیست آنچنان این دو تنگاتنگ مرتبط به هم در درون قانون اساسی و تمامی ارکان نظام جمهوری اسلامی تنیده شده است که به هیچ وجه حذف آن امکان پذیر نیست در قانون اساسی جمهوری اسلامی یکی از مهمترین نهادها و قوایی که نقش بسیار زیاد در شکل گیری دولت اسلامی دارد قوه مجریه است ما در همه نظامهای سیاسی یک عنصری داریم به اسم عنصر حاکمیت حاکمیت قدرت برتر فرماندهی سیاسی در یک جامعه است در قلمرو سیاسی یکی که حرف اول و آخر را می زند به آن حاکمیت می گویند حاکمیت یا (سوورینتین) این سوورینتین یا حاکمیت آن قدرتی است که هم برتر است هم قدرت است هم فرمان می دهد هم ماهیت آن سیاسی است می شود قدرت برتر فرماندهی سیاسی این قدرت برتر فرماندهی سیاسی در جمهوری اسلامی از آن خداست علی الاطلاق آن به صورت مطلق متعلق به ذات وجود خداست در قانون اساسی ما یکی در اصل دوم قانون اساسی که پایه های ایمانی نظام را بیان می کند در بند 1 آن می گوید پایه های ایمانی نظام جمهوری اسلامی بر پایه های چندی استوار است: 1. توحید و اختصاص حاکمیت و تشریع به او یعنی حاکمیت و تشریع متعلق به ذات خداست و لزوم تسلیم در برابر آن را حاکمیت با یک چرخه شکل می گیرد این چرخه حاکمیت چرخه فرمان اطاعت است چرخه امر تبعیت است چرخه دستور و پیروی است چرخه الزام و التزام است یکی الزام می آفریند دیگری یا دیگران التزام می ورزند یکی فرمان می دهد بقیه تبعیت می کنند یک جایی دستور می دهد بقیه اطاعت می کنند یعنی این چرخه فرمان و اطاعت امر اطاعت حاکمیت را شکل می دهد از صدر خلقت تا الان حاکمیت وجود داشته ولو اینکه چهارتا آدم بیشتر نبودند در یک قلمرو در یک محلی در یک قریه ای در یک محیطی امکان ندارد که حاکمیت از صدر خلقت تا الان وجود نداشته باشد حاکمیت یکی بوده فرمان می داده بقیه تبعیت می کردند حالا این کیست ممکن است یک فرد باشد یا یک نهاد باشد فرق نمی کند یکجاست یکی است این حاکمیت در جمهوری اسلامی که قدرت هست یعنی از حالت استعلاء برخوردار هست و برتری و توفق بر دیگر قدرتها و نیروها دارد در نیروهای اجتماعی نیروهای یک جامعه سیاسی قلمرو سیاسی دست زیاد است در فرهنگ ما دست نماد قدرت است دست قدرت زیاد است ولی یک دست هست که بالای دست او هیچ دستی نیست به آن دست دست حاکمیت می گویند تعبیری که ابن خلدون مطرح می کند می گوید «لیس فوق یده یدٌ» بالا دست او هیچ دستی نیست بالا دست او بالای قدرت او قدرت دیگری نمی شود قابل تحمل نیست به این قدرت قدرت برتری می گویند که فوق آن قدرتی قابل تصور نیست دستی است که بالای دست آن هیچ دستی نیست این دست حاکمیت است و این فرمان می دهد بقیه هم از او تبعیت می کنند پس قدرت برتر فرماندهی سیاسی پس در یک جامعه سیاسی یک قلمرو سیاسی در کشور یکی هست که حرف اول و آخر را می زند در جمهوری اسلامی خداست که فرمان می دهد حرف اول و آخر برای خداست این را قانون اساسی ما می گوید اختصاص حاکمیت و تشریع به خداوند لزوم تسلیم در برابر او یعنی حرف حرف خداست اصل 56 قانون اساسی هم همین را بیان می کند حاکمیت مطلق برای جهان و انسان از آن خداست و همان است که به بشر هم اذن می دهد اجازه می دهد حق می دهد حق تعیین سرنوشت می دهد تا سرنوشت خودش را مشخص کند و در جامعه سیاسی اعمال کند پس بنابراین این حاکمیت وجود دارد این حاکمیت سه جلوه در جوامع مختلف دارد مثل یک منشور می ماند که سه بعد دارد در سه طرف آن را نگاه می کنند یک بعد آن بعد اجراست یک بعد آن بعد تقنین است یک بعد آن بعد قضاء هست جلوه اول آن که خیلی مهم است جلوه اجرایی دارد جلوه تقنینی هم دارد جلوه قضائی هم دارد این جلوات حاکمیت است ابعاد حاکمیت است یک جلوه آن جلوه اجراست یعنی اینکه قوانین و مقررا را می آيد در جامعه تحقق می بخشد اجرا می کند دوستان توجه دارند اصلاً ملاک تقسیم این سه جلوه حاکمیت را چگونه تقسیم می کنند؟ با چه ملاکی آن را تقسیم می کنند؟ با ملاک قانون یعنی مقسم آن قانون است از حیث قانون می گویند سه جلوه سه بعد سه قسمت دارد قانون را یکی تنظیم می کند تدوین می کند تصویب می کند یکی اجرا می کند یکی هم بر حسن اجرای آن نظارت می کند لذا از حیث قانون حاکمیت را تقسیم می کنند یک قسمت از این حاکمیت، قوه مجریه شد قوه مجریه خیلی ذی نقش است خیلی مؤثر است علت آن هم وظایف و اختیاراتی است که برعهده قوه مجریه قرار دادند بناست که قانون را اجرا کند مهمترین قانون در نظام اسلامی احکام الله هست اصلاً نظام اسلامی ایجاد شده که احکام الله در جامعه تحقق بپذیرد احکام اسلامی بناست در جامعه محقق شود پیاده شود لذا در مقدمه قانون اساسی قوه مجریه را به اهمیت آن اشاره می کند می گوید قوه مجریه به دلیل اهمیت ویژه ای که در رابطه با اجرای احکام و مقررات اسلامی به منظور رسیدن به روابط و مناسبات عادلانه حاکم بر جامعه دارد و الی آخر یعنی نقش ویژه برای قوه مجریه قائل شده نقش آن خطیر است حساس است چون بناست احکام و مقررات اسلامی را اجرا بکند بناست که مناسبات یعنی روابط در جامعه عادلانه شود و در جامعه حاکم شود پس رابطه مناسبات عادلانه را بناست که این قوه مجریه بیاید محقق بکند و به آن نائل شود در جامعه بنابراین وصول به اهداف نهایی اسلامی و نظام دست قوه مجریه است و ایجاد جامعه اسلامی توسط زمینه سازی که این قوه مجریه انجام می دهد جامعه اسلامی زمینه سازی می شود لذا می گوید بایستی راهگشای ایجاد جامعه اسلامی شود پس قوه مجریه احکام الله را در جامعه محقق می کند تلاش می کند این احکام الهی در جامعه پیاده شود بعداً‌ جامعه اسلامی را در کشور ما بوجود بیاورد یعنی زمینه جامعه اسلامی را قوه مجریه فراهم می کند بنابراین نقش بسیار حساس و اساسی دارد لذا وظایفی که برعهده او قرار دادند در همین راستا در همین جهت هست یعنی تلاش می کنند با قوه مجریه جامعه را جامعه اسلامی بکنند اگر قوه مجریه تلاش خودش را درست انجام بدهد جامعه جامعه گلستانی خواهد شد بهشت برینی که در ذهن و تفکر و تصور مدونین قانون اساسی بوده محقق می شود مدونین قانون اساسی کسانی که قانون اساسی را ایجاد کردند در یک زمانه ای و یک زمینه ای این کار را انجام دادند زمانه آن مشخص است زمینه آن هم مشخص است زمینه آن عرصه جامعه اسلامی ایران است کشور ایران است در این زمینه در این جغرافیای سیاسی دارند حرکت می کنند زمانه آن هم مشخص است انقلابی پیروز شده که یک نظام کهن سیاسی را درب و داغون کرده از بین برده و دارد یک جامعه جدید یک نظام جدیدی را جایگزین می کند پس هم به زمانه مرتبط است هم به زمینه این مدونین یک ذهنیت خاصی دارند آمدند که بگویند یک مشکلاتی در جامعه وجود دارد این مشکلات را ما می خواهیم مرتفع کنیم یک مسائلی یک بحران هایی یک مشکلاتی در جامعه وجود داشته در کشور ما این مشکلات را می خواهند برطرف کنند برای راه برون رفت از این مشکلات آمدند یک نظریه دادند نظریه آنها نظریه ولایت فقیه هست نظریه ولایت فقیه یعنی نظریه ایجاد یک حکومت مبتنی بر ولایت فقیه این به عنوان راه برون رفت یک نظریه سیاسی است که در پاسخ به بحران موجود جامعه در این زمانه خاص و در این زمینه خاص صورت گرفته است حالا این نظریه سیاسی که مدونین قانون اساسی در ذهن خودشان ترسیم کردند این برای این است که این نظریه بتواند یک مدل سیاسی از آن دربیاورد که یک بهشت برینی را بوجود بیاورید این بهشت برین بر مبنای آن نظریه سیاسی است مدل سیاسی نظام حکومتی مبتنی بر ولایت فقیه برایند یک نظریه سیاسی است که این نظریه مبتنی بر یک زمانه و یک زمینه خاص است حالا برای اینکه این بهشت برین را به قول معروف محقق بکنند آمدند در قانون اساسی یک قوه ای به اسم قوه مجریه قرار دادند این قوه مجریه مثل دو قوه دیگر زیر نظر ولایت فقیه اعمال می شود به جریان می افتد گردانده می شود چرخاندن و گرداندن این قوه مجریه زیر نظر ولایت فقیه است که در رأس هرم قدرت سیاسی در این نظریه سیاسی که ولایت فقیه هست قوای مختلف قوای سه گانه زیر نظر ولایت فقیه اعمال می شوند اگر این سه قوه به تنهایی بدون وجود ولایت فقیه بود تقریباً یک سنخیتی بیشتری با سایر نظامهای سیاسی وجود داشت اما ما در نظام جمهوری اسلامی ولایت فقیه را در رأس هرم قدرت سیاسی قرار دادیم یعنی مدونین قانون اساسی قرار دادند و سه قوه را یعنی این سه جلوه حاکمیت را ذیل هم در ظلّ ولایت فقیه و هم در ذیل ولایت فقیه تعیین کردند یعنی در سایه ولایت فقیه اینها کار می کنند اعمال می شود یعنی رئیس جمهور قوه مقننه و قوه قضائیه مشروعیت خود را از ولایت فقیه می گیرند چون بناست در جامعه اسلامی در جامعه ای که ما هستیم بناست احکام الهی پیاده شود بنابراین در رأس هرم قدرت یک قوه ای یک نهادی قرار دادند نهاد ولایت فقیه که هم مشروعیت بخش به نظام هست مشروعیت بخش به قوا هست و همه تصرفاتی که قوا و من جمله قوه مجریه انجام می دهد مشروعیت آن بواسطه اذنی است که ولی فقیه می دهد و همه تصرفاتی که این قوا من جمله قوه مجریه انجام می دهند ناشی از آن اذن هست که ولی فقیه به آنها اعطاء می کند بدون این اذن اصلاً تصرفات آنها نامشروع است بدون این اذن به هیچ وجه اینها هیچ اقدامی را نمی توانند می توانند در عالم واقع در عالم امکان انجام بدهند اما تصرفات آنها مشروع نیست مشروعیت تصرفات آنها ناشی از اذنی است که ولی فقیه به آنها اعطاء می کند اگر این اذن را بدهد آنها می توانند تصرفات خود را انجام بدهند لذا ما در بحث قوه مجریه می گوییم در رأس قوه مجریه که مباحث آن در فصل نهم قانون اساسی بیان شده است در رأس آن یک فردی به اسم رئیس جمهور قرار دارد این فرد عالیترین مقام سیاسی اصل 113 قانون اساسی می گوید عالیترین مقام سیاسی اما با این قید که پس از رهبری عالیترین مقام سیاسی عالیترین مقام سیاسی رهبری است در نظام جمهوری اسلامی اما پس از مقام رهبری عالیترین مقام سیاسی رئیس جمهور است پس خیلی واجد یک برجستگی خاص در نظام جمهوری اسلامی است فصل نهم قانون اساسی که دو مبحث دارد مبحث اول آن رئیس جمهور و وزارء است تمام اختیاراتی که ناشی از ولایت فقیه در جمهوری اسلامی هست در بعد اجرا در دو قسمت فصل نهم بیان شده است یک تکه آن مربوط به رئیس جمهور و وزارء هست یک قسمت آن هم مبحث دوم فصل نهم قوه مجریه است که آن مبحث مبحث نیروهای مسلح هستند ما در قانون اساسی خود فرمانده کل قوا داریم ولی فقیه فرمانده کل قوا هست همه نیروهای مسلح یعنی هرکس اسلحه دست او هست چه انتظامی و چه نظامی همه اینها زیرمجموعه فرمانده کل قوا یعنی رهبری نظام هستند ولی امر مسلمین فرمانده کل قوا هست و طبق قانون اساسی همه نیروهای مسلح ذیل او قرار دارند کلاً‌ این قسمت مبحث دومی که در قوه مجریه هست و مربوط به نیروهای مسلح هست کلاً‌ از ید قدرت رئیس جمهور و وزارء یعنی از مبحث یکم مجزا شده است چون اصلاً ربطی به رئیس جمهور و وزارء‌ ندارد مثلاً وزارت دفاع حتی یا مثلاً‌ وزارت کشور که نیروهای مثلاً‌ انتظامی یک ارتباطی با آنها دارند در آن حیث که از حیث اینکه نیروهای مسلح قلمداد می شوند یک پیوندی با ولی فقیه دارند نیروهای مسلحشان کلاً‌ هم به لحاظ تشکیلاتی هم به لحاظ رهبری هم به لحاظ نصب و عزل و استعفاء زیر نظر رهبری نظام هستند اما ولی فقیه می تواند برای اینکه امور نیروهای انتظامی را رتق و فتق بکند از حیث اینکه وزیر کشور در استانهای مختلف ارتباط تنگاتنگی با نیروی انتظامی بواسطه برقراری نظم عمومی دارند یک اختیاراتی را در حوزه نیروی انتظامی به وزیر کشور بدهند اجباری نیست این حق مختص ولی فقیه است اما می تواند قسمتی از این را به مثلاً وزیر کشور اعطاء بکند که آن هماهنگی های لازم که در مرحله عمل لازم هست برقرار شود و الا الزامی نیست می تواند ندهد این در اختیار خود رهبری هست در بحث وزارت دفاع وزارتخانه هست اما چون با نیروهای مسلح ارتباط پیدا می کند باید آن فردی که به عنوان وزیر مشخص می شود رئیس جمهور با استمزاج از رهبری و با کسب تکلیف از رهبری معین کند و به مجلس معرفی بکند چون با نیروهای مسلح در ارتباط است بنابراین کلاً‌ نیروهای مسلح از قسمت اختیارات رئیس جمهور و وزارء خارج هستند یعنی هیچ ربطی به آنها ندارند بنابراین فصل اول مربوط به رئیس جمهور و وزارء هست در قوه مجریه در فصل نهم و مبحث دوم فصل نهم مربوط به نیروهای مسلح کلاً‌ خارج می شود اما قسمت های مربوط به رئیس جمهور و وزارء که در قانون اساسی از اصل 113 شروع می شود بسیار زیاد است رئیس جمهور و وزارء که قوه مجریه را در مبحث اول شکل می دهند در بحث اجرا از اختیارات بسیار گسترده برخوردار هستند سازمانهای بسیار عریض و طویل بودجه بسیار گسترده و عظیم نیرو و پرسنل بسیار زیاد و کثیر تحت ید رئیس جمهور و وزارء‌ قرار داد یعنی رئیس جمهور یعنی قوه مجریه بسیار گسترده است هم پول زیاد دارد بودجه کلان دارد اصلاً‌ بودجه دست اوست هم نیرو زیاد دارد هم سازمانهای عریض و طویل زیاد دارد همه کشور قوه مجریه است همه حکومت قوه مجریه است بخش اندکی از آن نزدیک پانصد ششصد آدم در قوه مجریه جمع شدند یک تعدادی در قوه قضائیه اصل حکومت قوه مجریه است لذا اگر قوه مجریه درست عمل کند اگر دقیق عمل کند اگر طبق قانون عمل کند کشور گلستان می شود کشور بهشت برین می شود بهشت برینی که مدونین قانون اساسی دنبال آن بودند با دست قوه مجریه انجام می شود با این تذکر و با این توجه که قوه مقننه اسب را زین می کند با قانونگذاری با تعیین ضوابط با تعیین ضابطه ها جامعه را ریل کشی می کند قوه مجریه روی این ریلها باید حرکت کند به تعبیری اسب را قوه مقننه زین می کند اما سواری آن را قوه مجریه انجام می دهد اوست که این اسب را حرکت می دهد اوست که می تواند خوب براند خوب تاخت و تاز بکند خوب مسیر را طی کند تا به اهداف و آرمانهای نظام برسد اوست که باید انجام بدهد می تواند نعل هایش را بکند می تواند آهسته آهسته حرکت بکند می تواند خودش را به حاشیه مشغول بکند می تواند روی ریل حرکت کند دقیق سرعت مناسب دقت مناسب و به سوی اهداف و آرمانها حرکت متناسب انجام بدهد اما به هرحال این ریل و ریل کشی را یعنی تعیین ضابطه های مدیریت اجتماعی را قوه مقننه انجام می دهد اما اصل قضیه که اجرا هست و آن هم نه فقط اجرا حسن اجرا هست دست قوه مجریه هست بنابراین آن فردی که در رأس قوه مجریه قرار می گیرد و افرادی که در ذیل رئیس جمهور قرار می گیرند بسیار تعیین کننده هستند شما بهترین قانون اساسی را بهترین قانون را بنویسید و بگذارید طاقچه اتاق نگاه کنید بهترین نسخه را بنویسید طبیب بهترین نسخه را بنویسد و به بیمار بدهد بعد بیمار که بناست این نسخه را به کار ببندد طبق آرزوی خودش عمل کند طبق خواست خودش عمل کند نه طبق دستور و نسخه ای که طبیب تجویز کرده به جای تجویز طبیب به تجویز خودش به آرزوی خودش به خواست خودش عمل بکند اگر چنین چیزی صورت بگیرد معلوم است نتیجه مطلوب حاصل نمی شود شما بهترین قانون اساسی عالیترین قانون اساسی که حقوق ملت را و حدود دولت را معین می کند بنویسید بعد عمل نکنی عمل کنی بد عمل کنی عمل کنی ضد آن عمل کنی گفتند مشهد بروید شما سوار اتوبوس می شوید بعد به سمت اصفهان حرکت کنید سمت شما عوضی باشد سمت شما اشتباه باشد جهت شما عوض باشد به هدف نمی رسید «العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر طریق لایزیده سرعة السیر الا بعدا» شما می خواهید به سمت مشهد حرکت کنید به سمت اصفهان جهت گیری می کنید هرچه بیشتر گاز بدهید دورتر می شوید «لایزیده سرعة السر الا بعدا» سرعت سیر شما را نزدیکتر نمی کند دورتر می کند هرچه بیشتر گاز بدهی زودتر و سریعتر از جهت از هدف دور می شوی «لایزیده سرعة السر الا بعدا» قوه مجریه هم همین است یعنی نسخه را برای شما در قانون اساسی پیچیدند طبیب که مدونین قانون اساسی هستند طبیب که قوه مؤسس جمهوری اسلامی است بهترین نسخه را برای شما نوشته است دست شما داده که پیاده کنی شما به جای اینکه نسخه را پیاده می کنید به منویات خودتان توجه می کنی آن اهواء و امیال و دیدگاههای خودتان را پیاده می کنی نسخه خودتان را پیاده می کنی نه نسخه قانون اساسی را بنابراین هرچه بیشتر گاز می دهی از مسیر از هدف دور می شوی لذا برای همین بهترین قانون هم که بنویسند مثل بهترین نسخه است شما بهترین دکتر قلب رفتی برای شما نسخه نوشته اما شما نسخه را در جیب خود می گذارید به حرف مادر بزرگتان گوش می کنید معلوم است بیماری شما خوب نمی شود هرچه هم به سفارش مادر بزرگ خود عمل بکنید از مسیر دور می شوی بنابراین باید نسخه را عمل کنی لذا بحث اجرا بحث بسیار مهم است برای همین هم کنترل روی آن قرار دادند گفتند اجرا مهم است اما مهمتر از اجرا حسن اجراست برای اینکه درست عمل شود درست نسخه پیاده شود لذا باید کنترل شود که مبادا از مسیر خارج شود از ریل خارج شود حسن اجرا ملاک است بنابراین پایش قرار دادند مرجع پایش قرار دادند کنترل گر قرار دادند کسانی را قرار دادند یک مراجع و نهادهایی را قرار دادند که کار حسن اجرا را کنترل بکند مبادا خلاف صورت بگیرد از مسیر خارج شوند لذا برای تحقق شما بهترین قانون اساسی هیچ تضمینی برای کارکرد مطلوب و خوب خود صرف قانون اساسی هیچ تضمینی برای کارکرد مطلوب و خوب قانون اساسی نیست یک نظام سیاسی خوب را قانون اساسی شکل نمی دهد بسته به اجرا و بسته به مجری است یعنی تا اجرا نشود خوب اجرا نشود مجری خوب ضامن اجرای خوب نداشته باشد بهترین قانون اساسی را طاقچه اتاق بگذارند در نهایت خیلی به آن احترام بگذارند و الا زیر پا بگذارند لگدمال کنند قانون اساسی خوب که چیزی را عوض نمی کند اجرا آن هم حسن اجرا ملاک است مترقی قانون اساسی خوب بودن قانون اساسی شامل و جامع بودن قانون اساسی هیچ مسئله ای را حل نمی کند مجری می خواهد مجری خوب می خواهد و ضامن اجرای خوب می خواهد و الا نسخه عمل نشود زینت المجلس باشد چیزی را حل نمی کند لذاست که شما به اختیارات و وظایف رئیس جمهور نگاه کنید خیلی اختیارات و وظایف دارد اختیارات و وظایف آن فوق العاده است شما مثلاً رئیس شورای عالی امنیت ملی رئیس شورای بازنگری قانون اساسی در سطح کلان است حالا از یک حیث رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است در بعد فرهنگی در قسمت اداری همینطور در قسمت اجرایی در قسمت شوراها اکثراً در رأس شوراهایی که تعیین کننده و تصمیم گیرنده اساسی هستند قرار دارد در بحث قراردادهای بین المللی در بحث پذیرش استوارنامه هایی که مثلاً سفراء را اینطرف و آنطرف می فرستند از طرف کشور یا سفراء را می پذیرند در بحث هماهنگی که بین وزارء صورت می گیرد وزارء را اصلاً تعیین کننده است وزیر خوب تعیین بکند وزیر ضعیف تعیین کند یا وزیر قوی وزیر باکفایت وزیر بی کفایت وزیر مقتدر وزیر بی اقتدار وزیر متخصص وزیر بی تخصص همه اینها دست رئیس جمهور است یعنی ابتدای قضیه دست رئیس جمهور است نهایت هم بال دوم قضیه مجلس تعیین کننده هست اینها دست رئیس جمهور است اگر رئیس جمهور افراد خوبی را برای کابینه خود مشخص بکند یک کابینه قوی و مقتدر شکل بدهد کارها با اقتدار پیش می رود اگر رئیس جمهور طبق اصل 134 قانون اساسی که رئیس هیئت وزیران هست خوب بر این وزراء خود نظارت کند کابینه را خوب بچرخاند عرضه خوب چرخاندن کابینه را داشته باشد خوب بتواند همه را هماهنگ کند خوب بتواند با تمام ظرفیت استفاده کند و از ظرفیت افراد استفاده کند اصلاً‌ افراد با ظرفیت معرفی کند و از ظرفیت افراد هم خوب استفاده کند یعنی بین این وزراء هماهنگی بوجود بیاورد در بحث نوشتن لوایح تصویب لوایح بعد فرستادن آن برای مجلس آیین نامه های اجرایی خوب بنویسد تنظیم کنند و بعد در جامعه عمل کنند بتوانند تصمیمات موردی بسیار عالی در موارد مختلف بگیرند برخی از مسائلی که دچار مشکل می شود نماینده ویژه تعیین بکند مسائل را زود تعیین تکلیف بکند اینها کارهای بسیار مهمی است که دست قوه مجریه هست و نقطه کلیدی آن هم رئیس جمهور است بنابراین بسیاری از سازمانهایی که سازمانهای وابسته هستند و خودشان اندازه یک وزارتخانه هستند مثل سازمان برنامه و بودجه سازمان مدیریت که حالا جنبه استخدامی دارد یا او جنبه بودجه دارد سازمان تربیت بدنی سازمان محیط زیست انرژی اتمی قسمت هایی که اینها وجود دارد اینها همه اختیارات بسیار گسترده و بسیار عظیمی است که در دست رئیس جمهور است و او می تواند این کار را انجام بدهد اگر رئیس جمهور خوب عمل بکند بسیاری از مسائل در کشور خوب پیش می رود بنابراین بسیار رئیس جمهور در ارتباط با قوه مقننه در ارتباط با قوه قضائیه ارتباطات بسیار مؤثری دارد و می تواند کارهای بسیار مهمی را در جامعه پیش ببرد و الا اگر این رئیس جمهور از کفایت لازم برخوردار نباشد فرد ضعیفی باشد فرد مدعی بی عملی باشد بنابراین هر روزی که می گذرد یک فرصتی از دست کشور و دولت و نظام و انقلاب و مردم گرفته شده از دست نظام گرفته شده است فرصتها از بین می رود آدمها متفاوت هستند برخی ها فرصت ساز هستند برخی ها فرصت طلب هستند برخی ها فرصت سوز هستند رئیس جمهور و وزراء و همه مسئولان می توانند یکی از این انواع افراد باشند کدام دسته هستند خیلی مهم است وقتی رئیس جمهوری را می خواهند سر کار بیاورند مسئولی را می خواهند سر کار بیاورند باید از نوع اول بیاورند آدمهای فرصت ساز در رأس کار قرار بدهند فرصت طلب نباشند فرصت سوز هم نباشند فرصت ساز باشند اینها می توانند تمام تهدیدهای یک نظام را آسیب های یک نظام را به فرصت تبدیل کنند و از این فرصت ها استفاده کنند رئیس جمهور می تواند یکی از این سه وزارء همینطور مسئولین دیگر همینطور می توانند یکی از این سه دسته باشند بسته به اینکه کدام یکی از اینها هستند نظام و اهداف انقلاب می تواند به سمت مطلوب خود حرکت بکند و می تواند به سمت نامطلوب حرکت کند بنابراین نقش بسیار مؤثر دارد هم قوه مجریه و هم ریاست جمهور.
قصد این بود که دولت، جامعه اسلامی ایجاد کند این قوه مجریه بنا بود که مناسبات عادلانه بر جامعه حاکم کند احکام و مقررات اسلامی را پیاده کند تا ایجاد جامعه اسلامی کند وفق قانون اساسی بنابراین باید هرچیزی که دست و پای نظام را دست و پای قوه مجریه را می بندد که رسیدن به این هدف را کند کند یا اصلاً خدشه دار کند باید از بین برود رئیس جمهور نقش مؤثر دارد هم برای تنظیم لوایح و فرستادن آن به مجلس هم با مقرراتی که در خود هیئت دولت می گذرانند می تواند این کار را انجام دهد بعد اگر نظام بروکراتیک بر جامعه حاکم شود یعنی نظام اداری و دیوان سالاری که معمولاً بسیار بدنه نظام را لش و تنبل و کند می کند اگر این را بخواهد انجام بدهد می تواند این را برطرف کند یعنی بسیار رئیس جمهور مؤثر است در اینکه این بدنه را چابک بکند این بدنه را همینطور لش نگهدارد یا لش تر کند تنبل تر کند کندتر کند لذا صریحاً‌ می گوید آخر قسمت مربوط به قوه مجریه در قانون در مقدمه می گوید از دیدگاه اسلامی آن محصور شدن در هر نوع نظام دست و پاگیر پیچیده را باید نفی کند و نظام بروکراسی زاییده حاکمیت طاغوتی را طرد کند تا نظام اجرایی با کارایی بیشتر و سرعت افزونتر در اجرای تعهدهای اداری بوجود بیاید بنابراین به دنبال چنین چیزی است که ما عرض می کنیم قوه مجریه بسیار نقش مؤثر در جامعه اسلامی دارد ما باید این را توجه بکنیم که فرد خوب یا افراد خوب که متناسب با قدرت و توانایی آنها این مسئولیت های خطیر را بر دوششان می گذارند باید انتخاب بشوند چون بین قدرت و مسئولیت بین قدرت و تکلیف هم سنخیت و هم تناسب باید وجود داشته باشد هرباری روی دوش هرکسی نمی شود گذاشت باید به حدّ تکلیف آدمها برسند تا تکلیف بر آنها مستقر شود دختر به یک سن پسر به یک سن یعنی باید به این حدّ برسند بین قدرت و مسئولیت سنخیت و تناسب می خواهد نمی شود بار سنگین را روی دوش یک طفل خردسال گذاشت هر باری باید متناسب با آن فرد را انتخاب کرد لذا خطیر دستگاه بسیار عظیم قوه مجریه آدمی را می خواهد که بتواند این بار را بردارد چون این سنخیت و تناسب بین قدرت و تکلیف باید به آن توجه شود و مسائل دیگری هست که در ارتباط با همین مباحث البته بیشتر ابعاد حالا در بحث انتخاب در بحث نیروسازی در بحث بکارگیری نیروها در جای خودشان بحث شناخت خلأها کمبودها متناسب با اهداف راهها نقشه ها بحث حفاظت اطلاعات بحث دگردیسی انقلاب مواردی که در ارتباط با این قضیه پیش می آید علم زدگی عمل زدگی و مواردی که در ارتباط با بحث بروکراسی مطرح می شود که اینها مطالبی هست که باید به آن توجه شود ما قدرت به عنوان ابزار مطرح هست نه به عنوان هدف همه نظام باید مشکل گشا بشوند قوه مجریه هم همینطور خودش مشکل نشود قاطق نان باشد قاتل جان نباشد ترمز نظام نباشد موتور نظام باشد آمر توقف و تهجر مدیریتی نشود سکون و رکود بوجود نیاورد عامل عبور از مشکلات باشد موتور نظام باشد تحرک مدیریتی ایجاد بکند رودخانه ملت را در یک حوضچه ای محصور و زندانی نکند این ساختاری که به عنوان قوه مجریه مطرح هست بنابراین می تواند همه این موارد مورد بحث قرار بگیرد که ما به آن یک اشاره مختصری کردیم اگر دوستان سوالی داشته باشند من سوال پاسخ بدهم فکر می کنم این موارد مواردی بود که خود دوستان اطلاع داشتند من فقط از باب مقدمه و تذکر عرض کردم
 
حضرت آيت االه کعبي
أعوذُ باللهِ مِن الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ألْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِین وَالصَّلاةُ‌ وَالسَّلامُ عَلَی خَیْرِ الأنَام المُصْطَفَی أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِین لاسِیَّمَا بَقِیَّةُالله فِی الأرَضِین
در آغاز سخن تشکر می کنم از گروه حقوق مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و مدیر محترم گروه جناب آقای دکتر اصلانی و اعضای گروه که همت کردند این همایش مهم را برگزار کردند و حداقل کلید چنین همایشی زده شد نسبت به نقش قوه مجریه در تحقق دولت اسلامی از منظر حقوق سیاست و مدیریت و نیز از منظر جامعه شناسی می شود صحبت کرد و همه این بحثها حائز اهمیت است خصوصاً ما در آستانه یک انتخابات سرنوشت ساز دیگر هستیم اما از منظر حقوق این بحث حتی در حدّ واحد درسی می شود در مورد آن بحث کرد و یک ترم دوره دکتری حقوق عمومی می شود بحث بکنیم و بحث خیلی حائز اهمیت است ما همه جنبه ها را اینجا وقت نداریم اعلام بکنیم اما به عنوان مدخل برای این بحث من عرض می کنم که در همه نظامهای حقوقی چه نظام ریاستی چه نظام پارلمانی چه نیمه پارلمانی قوه مجریه برترین قوه هست که به قدرت جهت می دهد و در جهت تحقق اهداف وظایف سیاستها و مأموریت های آن نظام سیاسی نقش درجه اول داد حتی در نظامهای پارلمانی قوه مجریه هم در ساخت قانون و هم در اجرای قانون و هم در کاهش آسیب ها و چالش ها و تحقق عدالت قضائی باز نقش درجه یک را دارد درست است که بر اساس تقسیم بندی سنتی معروف از زمان مونتوسکیو ما سه قوه داریم قوه ای که قانون را تصویب می کند قوه ای که قانون را اجرا می کند قوه ای که قضاوت می کند به موجب قانون اما از لحاظ واقعی آن قوه ای که بیشتر در ساخت قانون نقش دارد قوه مجریه است آن قوه ای که می تواند نقش درجه یک را در تحقق حتی عدالت قضائی ایفاء بکند باز قوه مجریه است چگونه؟ پیشنهاد قانون یا از طریق لایحه است یا طرح لایحه توسط قوه مجریه به مجلس تقدیم می شود در تهیه لایحه کارشناسان اجرایی نقش ایفاء می کنند و معمولاً‌ در همه نظامهای حقوقی لوایح پیشنهادی قوه مجریه صددرصد به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تصویب می شود و آن لوایح پایه ای و اساسی اگر تصویب نشود در نظامهای پارلمانی قوه مجریه و کابینه می تواند اصلاً‌ مجلس را منحل بکند و انتخابات زود هنگام برگزار کند و در نظامهای ریاستی و نیمه پارلمانی می تواند بی توجهی بکند در یک لایحه تکمیلی آنچه را که بخواهد پیش ببرد طرحهای پارلمان بالعکس باید بگویم صددرصد مستقیم یا غیرمستقیم ره به جایی نمی برد اما مستقیم معمولاً یک اشکالی پیدا می کند به نام بار مالی اصل 75 غیرمستقیم اگر هم تصویب شود و جلو برود باز دولت با یک لایحه تکمیلی یا امثال اینها می تواند آن طرح را کأن لم یکن تلقی بکند و یک نکته حائز اهمیت تازه اگر طرح تصویب شود دولت اراده نداشته باشد می تواند آن را اجرایی نکند و ساز و کارهایی را هم دولت بلد است که این کار را انجام بدهد بنابراین در ساخت قانون هم به ظاهر چرخه تصویب قانون از مجرای قوه مقننه می گذرد اما حسب واقع باز در چرخه تصویب قانون دولت و کارگزاران دولت و کارشناسان دولت بخش درجه یک ایفاء می کنند آن وظیفه نظارتی مجلس هم نظارت مالی که نظارت بر بحث تفریق بودجه هست نظارت پسینی است نه نظارت پیشینی یعنی اول بودجه تصویب می شود بعداً‌ می آيد اجرا می شود بعداً‌ گزارش تفریق بودجه را در سالهای آینده می خواهند بدهند نظارت پسینی هم در مدیریت می گویند فایده ندارد و نمی تواند کار را پیش ببرد نظارت پیشینی مهم است نظارت بازدارنده خصوصاً نظارت مالی اما آن بحث نظارت در حدّ رأی اعتماد عدم اعتماد و استیضاح فوقش یک وزیر را استیضاح بکنند یک وزیر دیگر سر کار می آيد برنامه ها و اهداف قوه مجریه را جلو می برد بخواهند رأی عدم اعتماد کلی به دولت بدهند تقریباً یک عرف رویه است در نظامهای شبه ریاستی یا متمایل به ریاستی چنین اتفاق بزرگی در عمل نمی افتد یا اگر بخواهد اتفاق بیفتد که کل کابینه سقوط بکند و به اصطلاح رأی به عدم کفایت سیاسی و تخلف قانونی بدهند طبق ضوابط قانونی چون از لحاظ اجتماعی و سیاسی هزینه بر است معمولاً‌ نظامهای سیاسی این جراحی بزرگ را انجام نمی دهند حالا من نمی خواهم این قسمت را طول و تفصیل بدهم بنابراین شکل چرخه قانونگذاری و نظارت بر قانون به عهده قوه مقننه است اما محتوای آن باز به عهده قوه مجریه است بیایید در مورد عدالت قضائی ما الان بیش از پانزده میلیون پرونده قضائی داریم سر ریز آسیب ها چالش ها آفت های تئوری و عملی نظام سیاسی را معمولاً‌ در قوه قضائیه می بینیم قوه قضائیه باید برخورد بکند لذا پرونده قضائی هم زیاد می شود من می خواهم بگویم عدالت قضائی هم در گروه عدالت اجرایی است یعنی اگر عدالت اجرایی محقق نشود از عدالت قضائی هم خبری نخواهد بود پیشگیری از وقوع جرم هم در گرو قوه مجریه است ما الان در کشور خود بیش از یازده میلیون جمعیت آسیب پذیر اجتماعی و حاشیه نشین داریم که این بستر و فضای مشکلات و چالش های بزرگ اجتماعی که از دل آن تخلف از قانون و جرم و جنایت هم اتفاق می افتد چه کسی می تواند این بسترهای وقوع جرم را از بین ببرد قوه مجریه چه کسی می تواند به کم شدن پرونده قضائی کمک بکند اینکه پانزده میلیون به هیچ یا نزدیک به هیچ برسد باید بگوییم در واقع نباید چنین اتفاقاتی بیفتد قوه مجریه عدالت اجرایی بسترساز عدالت قضائی هم هست بگذریم اینکه بودجه کلان کشور هم باز دست قوه مجریه است و قوه قضائی با اینکه مستقل است اما قوه مجریه باید بودجه آن را بدهد خیلی مهم است از این بابت قوه مجریه در ساختار سه قوه از لحاظ حقوقی این سه قوه هم عرض هستند مستقل هستند اما از نظر واقعی بار اصلی اداره کشور و اداره نظام سیاسی و حقوقی کشور به دوش قوه مجریه است این از لحاظ جایگاه و اهمیت قوه مجریه حالا توضیح مفصل آن بماند از لحاظ فقهی بخاطر اهمیتی که قوه مجریه دارد گفته شده که در رأس قوه مجریه باید رسول الله باشد و بعد از رسول الله ائمه اطهار و صاحب منصب اصلی قوه مجریه در زمان بقیة الله الأعظم صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و در عصر غیبت فقیه جامع الشرایط صاحب فتوای عادل مدیر مدبر باکفایت دارای بینش و اقتدار کافی باید در رأس قوه مجریه اسلامی قرار بگیرد و ولایت فقیه یعنی این فقیه سه منصب دارد منصب افتاء منصب قضاء منصب اجرا منصب افتاء تبلور پیدا می کند در قوه مقننه که این قوه مقننه آن بخش قانونگذاری او که نباید خلاف اسلام باشد لذا فقهاء شورای نگهبان کنترل می کنند بخش های دیگر هم همین منصب قضاء‌ در قوه قضائیه تبلور پیدا می کند به اینکه یک کسی را در رأس قوه قضائیه منصوب می کند منصب اجرا که منصب ولی فقیه است در قوه مجریه با دستگاههای عریض و طویل تبلور پیدا می کند که در رأس آن در نظام حقوقی کشورمان شخص دوم کشور رئیس جمهور است رئیس جمهور بعد از انتخاب مردم باید حکم او توسط ولی فقیه صادر شود و رأی ملت تنفیذ شود و توسط ولی فقیه نصب شود و اگر نصب نباشد طاغوت است و اصل بحث پیرامون ولایت فقیه در حوزه اجرایی است در حوزه تقنینی و حوزه قضائی هیچ کدام از فقهاء بحثی ندارند بخاطر حائز اهمیت بودن قوه مجریه و چالش های ناشی از آن بعضی از فقهاء می گویند نه این منصب می ماند از آن صاحب العصر و الزمان و اگر فقیه بخواهد دخالت بکند حسبتاً دخالت می کند غیرفقیه بالاولی حق دخالت ندارد این منصب اجرا خیلی مهم است منصب فقهاست در عصر غیبت حال چه کار بکنیم؟ لذا رئیس جمهور در واقع بازوی اجرایی ولی فقیه است امام و رهبری هنگامی که حکم ریاست جمهوری را می خواهد در مراسم تنفیذ بدهند معمولاً اینطور می نویسند من رأی ملت را تنفیذ و شما را به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می نمایم نصب با صاد و اگر این نصب نباشد طاغوت می شود قوه مجریه خیلی حائز اهمیت است و در قرآن کریم هم هست در سیره انبیاء بنی اسرائیل که انبیاء فرمانده کل و فرمانده دستگاه اجرایی را نصب می کردند «ابعث لنا ملک نقاتل فی سبیل الله»‌ حالا با این توضیحاتی که داده شد نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد بحث سیاسی آن می خواهم بشوم بعد از یک اشاره حقوقی در مورد دستگاه قوه مجریه. نظام مقدس جمهوری اسلامی بر پایه تحقق اهدافی شکل گرفت بعضی از اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی مثل اهداف نظامهای دیگر است مثلاً تحقق نظم و امنیت و آرامش، رفاه و آبادانی و عمران، عدالت اما بعضی ها خاص این نظام است مثل هدایت، قرب الهی، رسیدن به جامعه نمونه اسلامی، تحقق باورها و ارزشهای اسلامی، تخلق به اخلاق الهی اینها ویژه این نظام است که این اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی در اصل 3 قانون اساسی در 16 بند آمده که بند اول آن ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی تحقق اهداف وظایف سیاستها برنامه ها و مأموریت های نظام مقدس جمهوری اسلامی در گرو وجود یک قوه مجریه متناسب است و به اصطلاح تحقق دولت اسلامی است دولت اسلامی محقق نمی شود مگر اینکه یک قوه مجریه توانا کارآمد و انقلابی داشته باشیم موقعی که گفته می شود دولت اسلامی حداقل چند عنصر باید وجود داشته باشد تا بگوییم دولت اسلامی عنصر اول: قوانین و مقررات باید اسلامی باشد عنصر دوم: در رأس نظام باید ولی فقیه باشد مشروعیت این قوانین ناشی از ولی فقیه است عنصر سوم: اجرا باید اسلامی باشد حتی اگر در رأس نظام ولی فقیه باشد قوانین هم اسلامی باشد اما اجرا اسلامی نباشد دولت اسلامی محقق نمی شود و البته ما هنگامی که می گوییم دولت یعنی قوای سه گانه و دستگاههای گوناگون نظام نه تنها قوه مجریه منتهی قوه مجریه بار اصلی اداره کشور را به دوش می گیرد بر این پایه رهبر عزیز و فرزانه انقلاب پنج مرحله برای انقلاب در این چهار دهه طراحی و ترسیم کردند: مرحله اول اینکه ما انقلاب کردیم یک دولت انتقالی شکل دادیم دولت موقت بعداً نهادهای انقلاب مستقر شد استقرار و نهادهای انقلاب قانون اساسی و قوای سه گانه همه اینها محقق شدند مرحله سوم: تحقق دولت اسلامی مرحله چهارم: شکل دهی جامعه اسلامی و کشور اسلامی مرحله پنجم: تمدن اسلامی رابطه این پنج مرحله در واقع تقدم رتبی دارند یعنی اول باید انقلاب بکنیم نهادها مستقر شوند دولت شکل بگیرد بعداً‌ جامعه اسلامی شود و کشور اسلامی بشود و تمدن اسلامی محقق شود البته چه بسا ما الان در مرحله سوم مرحله دولت اسلامی باشیم اما در عین حال اصل انقلاب هم تهدید شود آن موقع برمی گردید به همان مرحله اول یا بیاییم به مرحله دوم برگردیم نهادهای نظام را بازسازی بکنیم با این اهدافی که هست یا همزمان با مرحله سوم دستی هم داشته باشیم برای جامعه سازی اسلامی یا همزمان رویکرد تمدن اسلامی هم داشته باشیم منتهی از لحاظ تقدم رتبی تا دولت اسلامی شکل نگیرد نمی توانیم بگوییم کشور را اسلامی می توانیم اداره بکنیم اداره کشور بر پایه اسلام متوقف بر وجود دولت اسلامی است وجود دولت اسلامی هم در گرو وجود قوه مجریه قوی و مقتدر و کارآمد و مدیر و مدبر و متناسب با اهداف وظایف سیاست ها برنامه ها و مأموریت های نظام مقدس جمهوری اسلامی مصرح در قانون اساسی است ما از چه سالی گیر همین مرحله هستیم مرحله دولت اسلامی؟ حداقل ده پانزده سال رهبری می فرماید دولت اسلامی اما اگر خوب نظر دقیقی ما داشته باشیم مرحله استقرار نهادهای نظام سال 60 ، 61 اتفاق افتاد ما تقریباً از سال 60 ، 61 تا حالا در این مرحله سوم هستیم و البته شکل گیری قوه مجریه اسلامی در گرو چند مطلب است: 1. عمل به مرّ قانون اساسی توسط شورای نگهبان در رسیدگی به صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری اصل 115 قانون اساسی اینکه داوطلبها باید آن حدّ نصاب لازم را داشته باشند 2. تربیت کادرهای مدیر و مدبر در حدّ مدیریت کلان نظام 3. داشتن چرخه ای از نیروهای متعهد و متخصص 4. انقلاب اداری و زدودن زنگارهای طاغوتی از دل قوه مجریه 5. تحقق مدیریت جهادی و مدیریت انقلابی و مهمتر از همه این مسائل انتخاب صحیح و برپایه بصیرت ملت ایران نظام ما نظام جمهوری اسلامی است نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر انتخاب است و مبنای نظام الهی است اما ساخت نظام مردمی است و قوه مجریه بر پایه انتخاب مردم شکل می گیرد و انتخاب مهم است بله در این سالها ما قوای مجریه ای را شکل دادیم که سلایق گوناگونی را داشتند بر اساس انتخاب مردم و اعلام نظر شورای نگهبان و رهبری عزیز توانست با این قوای مجریه متفاوت و رؤسای جمهور متفاوت کار بکند و با هوشمندی و مدیریت کلان ارزشی همه قوای مجریه در طول این سالها در مسیر پیشرفت و سربلندی ملت ایران و تحکیم پایه انقلاب نقش مثبت داشتند اما این به این معنا نیست که قوه مجریه مطلوب قانون اساسی و نظام مقدس جمهوری اسلامی شکل گرفته و این را ما باید کاری بکنیم و انتخاب اینجا خیلی سرنوشت ساز است قانون اساسی هم شرایط مندرج در اصل 115 را بگونه ای طراحی کرده که رئیس جمهور تالی تلو ولی فقیه باشد اصل 115 می گوید از میان رجال مذهبی سیاسی یعنی اگر اسلام شناس نباشد لااقل بهره ای از اسلام شناسی بدون التقاط بدون انحراف داشته باشد هم شخصیت مبرز سیاسی باشد هم از لحاظ مذهبی اهل فضل باشد فاضل اسلام را بشناسد ما نمی گوییم روحانی باشد معمم باشد اما بهره ای از اسلام شناسی داشته باشد وزنی باشد برای شناخت اسلام تالی تلو ولی فقیه است باید مدیر و مدبر باشد مدیر و مدبر در حدّ‌ اداره کلان نظام لازم نیست رئیس جمهوری برای نظام تئوری پردازی کند تئوری پرداز نظام ولی فقیه است رئیس جمهور ایدولوگ نیست ایدولوگ نظام ولی فقیه است رئیس جمهور موتور محرک اجرایی نظام است لذا باید مدیر و مدبر باشد بتواند کادرسازی بکند حالا غیر از شرایط دیگر مثل تقوا و حسن سابقه و اعتقاد به مبانی مقدس نظام جمهوری اسلامی حقیقتاً ما اگر بتوانیم این نکته را جا بیندازیم که قوه مجریه تالی تلو ولی فقیه است و نسبت به انتخاب رأس قوه مجریه حساس باشیم بی تفاوت نباشیم همانطور که نسبت به بحث ولی فقیه در هر زمانی اگر ببینیم شرایط ولی فقیه در چه کسی منطبق است ذهن به یکنفر دو نفر سه نفر بیشتر خطور نمی کند نسبت به بحث ریاست جمهوری هم همین است این نیست که واقعاً در هر چهار سال بیست نفر سی نفر می توانند کشور را در حدّ مدیریت ارشد نظام بعد از ولی فقیه اداره بکنند و سخن پایانی بنده بعد از تبیین این نقش قوه مجریه در تحقق دولت اسلامی از منظر سیاسی از منظر مدیریتی است ما حقیقت نظام مقدس جمهوری اسلامی از لحاظ مدیریت اجرایی رنج می برد ما باید یک تغییر کلانی بتوانیم ایجاد بکنیم در مدیریت اجرایی کشور بعضی ها نسبت به چون من محذوریت قانونی ندارم این را صحبت می کنم بعضی ها اشکال می کنند می گویند برادر عزیز ما حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای دکتر ریئسی این که در قوه قضائیه بوده سابقه اجرایی که نداشته چطور ایشان می خواهد بحث کشور را پیش ببرد عرض من این است ایشان هم نسبت به آن عنوان رجل مذهبی سیاسی و شناخت اسلام با توجه به اینکه ایشان عضو خبرگان هم هست و با توجه به سوابق سطح عالی که در قوه قضائیه داشته ایشان عضو همه شوراهای عالی کشور بوده شورای اشتغال شورای اقتصاد شورای پول و اعتبار و به عنوان دادستان کل یک معاونتی دارند به نام معاونت اقتصادی 10 سال ایشان رئیس بازرسی کل کشور بودند و اشراف کامل نسبت به مسائل کشور دارند می گویند پس چرا در قوه قضائیه مشکلات را حل نکرد عرض می کنم که من این پانزده میلیون پرونده قضائی آنگاه کم می شوند که قوه مجریه قوه مجریه برتر و قویتر باشد عدالت قضائی در پرتو عدالت اجرایی است عدالت اجرایی مقدمه عدالت اجرایی است ما حتی برای اینکه قوه قضائی را درست بکنیم قوه مقننه را درست بکنیم قوه مجریه مقتدر کارآمد انقلابی باید داشته باشیم و قوه مجریه را نباید دست کم بگیریم علاوه بر مباحث تئوریک در ساخت قوه مجریه ما نیاز داریم به یک مدیریت میدانی جهادی کلان مقتدر انقلابی که بتواند از ظرفیت های کشور استفاده بکند و کار را پیش ببرد پوزش می طلبم از اطاله سخن و اینکه آخر سخنانم مصداقی شد و از خداوند تبارک و تعالی مسئلت می نماییم که همه ما قدردان نعمت اسلام و مکتب اهل بیت و قدردان نعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت قرار بدهد و توجهات حضرت ولی عصر را شامل حال ملت ایران در یک انتخاب برتر در 29 اردیبهشت قرار بدهد و قوه مجریه ای شکل بگیرد که به سمت تحقق دولت اسلامی ما را پیش ببرد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.