نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل

موضوع پايان‌نامه:

نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل

نام:

عبدالحكيم

گروه:

حقوق

نام خانوادگى:

سليمي

مقطع:

كارشناسي ارشد

استاد

نقش

جناب آقاي دکتر سيد فضل الله موسوي

راهنما

حجت الاسلام و المسلمين محمد ابراهيمي

مشاور

حضرت آيت الله عباس كعبي‎نسب

داور

شماره پايان نامه:

۲۱۴

سال تحصيلي:

‎۱۳۷۹

چکيده:

حقوق بين الملل يک نظام حقوقي رشد يابنده و متحول بوده، و همواره در حال تکامل است. در اين روند تکاملي انواع مهم تمدنها و تجارب بشر نقش داشته و دارد. با وجود اين، هستند کساني که ادعا دارند: تنظيم روابط بين المللي، تأمين امنيت وصلح جهاني ودر يک کلام حقوق بين الملل محصول تمدن غرب بوده و تحقق آن جز بر اساس ارزشهاي موجود در مکاتب غربي امکان پذير نيست. در رابطه با نقش اسلام در اين زمينه، اغلب نويسندگان يا از اسلام نام نبرده اند، يا با تکيه بر وقايع تاريخي - احيانا خارج از معيارهاي اسلامي - اسلام را دين جنگ معرفي نموده و روابط اسلام با بيگانگان را بر اساس جهاد مداوم تفسير کرده اند، هر دو شيوه به يک نتيجه مي انجامد، و آن اينکه اسلام صلاحيت تنظيم عادلانه روابط بين المللي را ندارد، طبيعي است که در سابق نقشي نداشته و در توسعه آينده حقوق بين الملل نيز نمي تواند نقشي ايفا نمايد. اين در حالي است که اسلام بنبانگذار زندگي مسالمت آميز انسانها در کنار يکديگر بوده و قريب به هزار سال پيش از مکتب پروتستان، اين قرآن کريم است که انسانها را به زندگي بر اساس مشترکات فراخوانده است. و مسلمانان قرنها زودتر از (گروسيوس هلندي) معروف به پدر حقوق بين الملل! آثار ارزنده اي در اين زمينه با عناوين (سير)، (مغازي) و (جهاد) به جامعه بشريت - آن هم در دوراني که به شدت مورد نياز بوده - عرضه داشته است. اما حقوق بين الملل غربي حرکت علمي خود را از قرن شانزدهم ميلادي (عصر ويتوريا، سوتو، فرانسيسکو سواريز، آلايا، جنتيلي، گروسيوس و ...) آغاز کرده است. تنها اثري که ممکن است از لحاظ شمول، دقت بحث و منطق و طرز بيان نزديک به (السير الکبير) شيباني باشد، کتاب (قانون جنگ و صلح) گروسيوس است که در قرن هفدهم ميلادي، حدود هشت قرن پس از اثر گران بهاي شيباني تأليف گرديده است. به اعتقاد ما، حقوق اسلامي چکيده انديشه اسلامي و بهترين تجلي شيوه زندگي است، و مجموعه اصول و مقررات آن براي تنظيم روابط داخلي و بين المللي و براي معاش و معاد کافي است. تاريخ به ياد دارد که در گذشته اي نه چندان دور بيش از نيمي از جهان متمدن بر اساس نظريات اسلامي در سياست، حکومت، اقتصاد و روابط بين الملل و ... اداره مي شد. روش سياسي و اصول حقوقي اسلام در قرون وسطي دست مايه فلاسفه و حقوقدانان غرب در تدوين ضوابط و قوانين مربوط به عدالت اجتماعي و حمايت حقوقي مستضعفان در برابر مستکبران بوده است. بنابراين نقش اسلام در تحول و توسعه حقوق بين الملل قابل انکار نيست، و اسلام قادر است در تکامل و شکوفائي وتوسعه آينده آن نيز نقش به سزائي ايفا نمايد.